رمان جدیدم ❤️🚬

14:33 1401/03/10 - Paniaz 2011

قرار بود از دواج کنم ولی....... 

سلام قراره من امروز رمان بدم بیرون 

اسمش:زندگی تلخ

@قسمتی از پارت ازمایشی

 «امروز بهترین روزم . بلاخره میخوام با بهترین پسر دنیا عقد کنم .

آه یادم رفت خودم معرفی کنم . من مرینت دوپن چنگ هستم . و امروز قرار با ادرین اگراست عقد کنم .

بدو بدو رفتم پایین پیش مامان و بابام. اما اونا ناراحت بودن .گفتم: چی شده .اتفاقی افتاده ؟ 

مامانم گفت : مرینت عزیزم ادرین

از نگاش فهمیدم بدو بدو رفتم تو سالن . همه دست زدن اما دیدن تنهام شکه شدن . همون موقع  دختر آماندا ی تلفن داد بهم پشت تلفن ادرین بود . اون گفت : فکر کردی باهات عقد میکنم توی دختر ه.....و ک..... هستی . تو فقط یه اسباب بازی بودی . 

گوشی از دستم افتاد و فریاد زدم : ادرین اگراست ازت متنفرم تا ابد.»